ماه مهر

ساخت وبلاگ
سلام به همه شما هایی که این مطلب را میخوانید میخوام از دردی بگم که باورش سخته شما در نظر بگیرید سال 1387 را تا الان چند سال میشه تقریبا 15 سال ازدواج کنی صاحب تا فرزند بشی بعد از 15 سال همسرت بهت خیانت کنه اونم همسری که فکر کنی فرشتته است همسری که به قول خودش نمازش از 7 سالکی شروع کرده و ترک نکرده لااقل تو این 15 سال من میدونم ترک نکرده کسی که حتی توجاده نگه ات میداره برای نماز دیگه بقیه اش را فکر کنید چقدر نماز برا ش اهمیت داشت .به خودم میگفتم اگر سرمایه درست حسابی ندارم اگر همیشه دخام با خرجم جور در نمیآمد خدا را شاگر بودم که زن سالمی دارم همیشه دوستان همکاران از زن های اینور و آنور تعریف میکردند که خیانت میکنند من تو دلم پوزخندی میزدم میگفتم خوش بحال خودم و....اینقدر به همسرم اعتماد داشتم به خودم نداشتم غافل اینکه این بلا سرم آمد تا متوجه شدم چس شده دنیا رو سرم خراب شد . چند روزی متوجه شده بودم مشکوک میزنه و با یک فرد غریبه صحبت میکه ، به خودم میگفتم احتمالا هماری یا فردی هست برنامه کاری داره بعدا متوجه شدم که نه بابا کار فراتر این هاست دیگه شده بود با شوخی متلک یواشکی زیر پتو صحبت کن تا دیر وقت تو گوششششششششششششششی بودن هر موقع میپرسیدم میگفت دوست دوران دانشگاهم هست .تا 10روزی گذشت و جدی نگرفتم با خودم کنار اومدم بابا خیالاتی شدی همسر منو این چیزها .داشتم میرفتم تو اتاق خواب صدای گوشیش بلند بود متوجه شدم با یک مرد تلفنی صحبت میکنه تا منو دید جا خورد خودش جمع و بحث را عوض کرد دیگه واقعا شک کردم بهش تو 10روز گذشته که گفتم به من گفت میخوام برم خونه دوستم اون چند تا دوست داره که دور هم هستیم از زندگی خسته شدم از یک نواختی میخوام بیرون بیام گفتم باشه موردی نداره ب ماه مهر...
ما را در سایت ماه مهر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lover64 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 ساعت: 15:57